Deprecated: mysql_escape_string(): This function is deprecated; use mysql_real_escape_string() instead. in /home/sabaq/domains/sabaq.net/public_html/engine/classes/mysqli.class.php on line 155 Deprecated: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in /home/sabaq/domains/sabaq.net/public_html/engine/modules/show.full.php on line 242  شرحِ حالِ علامه ملّا عبد المجيد موحّد نادري
سبق > اساتيد > شرحِ حالِ علامه ملّا عبد المجيد موحّد نادري

شرحِ حالِ علامه ملّا عبد المجيد موحّد نادري


20 بهمن 1389. نويسنده : sabagh

 

 
اشاره: اين شرحِ حال گرچه بر اساس شرحِ حالِ منتشر شده در كتاب لمحۀ ربّاني ـ به قلم جماله موحّدي ـ  نوشته شده ، امّا حاوي اطّلاعات و نكاتِ تازه‌اي است كه در آن كتاب و در هيچ مأخذِ مطبوعِ ديگري نيامده، اين نكات، مأخوذ است از يادداشت‌هاي ارزشمند فاضلِ هنرمندِ لبيب و نويسندۀ توانمندِ اديب استاد ملا محيي‌الدّين صالحي كه در تيرماه 1353 با استاد موحّد ـ دربارۀ زندگي وي ـ مصاحبه كرده و سخنان استاد را در نوشته‌اي تحت عنوان « شرحِ حال استاد ملا عبدالمجيد مدرّسِ دولت آباد » به ثبت رسانده است.
  ضمن تشكّر از استاد صالحيكه يادداشت‌هاي ارزشمند و منتشر نشدۀ خويش را در اختيار ما گذاشت، يادآور مي‌شويم كه استفاده از اين مطلب ـ به هر نحو ـ بدون درجِ توضيحِ فوق و ذكرِمنبع، ممنوع است.

 

 

 

" استاد ملا عبد المجيد نادري تبار" كه بعد‌ها هنگام تعويض شناسنامه ـ  به وسيلۀ يكي از طلبه‌هايش ـ  نام خانوادگي او به "موحّد" تغيير يافت (1) ؛ در سال 1283 شمسي در قريۀ "پيروزه" از توابع شهرستانجوانرود و در خانوادۀ يكي از نوادگان" پيرميكائيل دوداني" به نام " باويس" فرزند " فقيه محمود"، پا به عرصۀ وجود نهاد. خانوادۀ استاد يك خاندان روحاني بود كه در ميان "عشايرِ ندري" مقامِ پيشوايي ديني داشته و داراي امتياز علمي بودند.

 

   وي در سن 6 يا هفت سالگي تحصيلات ابتدايي را نزدِ پسرعمويش "استاد ملا احمد ندري پيروزه" آغاز كرد و به آموختنِ قرآن و برخي از كتابهاي فارسي و كُردي از قبيل گلستان و اسماعيل نامه و بيا داود و روله بزاني پرداخت.

    عبد المجيد در سن دوازده ‌سالگي به فاصلۀ يك هفته، ابتدا مادر و سپس پدر خود را در "شيخ روزين" از دست داد و سرپرستي وي را برادر ارشدش"حاج كريم" به عهده گرفت.

   در همان سال، خانوادۀ استاد به دلايلي، املاكِ موروثي‌ خود را در روستا‌هاي"پيروزه" و " گولان" ـ كه از زمان" پبر ميكائيل" نسل اندر نسل در اختيار آنها قرار داشت ـ از دست دادند.

                                

   از زمانهاي  گذشته در خانوادۀ پير ميكائيل چنين مرسوم بود كه اگر فرزندان ذكورِ خانواده از تحصيل و تكميل علوم ديني سرباز زند از ارثِ پدري محروم و يا اگر چنانچه در آينده فردي عالم و صالح نباشد لقب خانوادگي" پير" از وي بازپس گرفته شود؛ به همين دليل پس از " پير محمّد" جدّ پدري استاد، با وجود آنكه پسرش فقيه محمود سالها علوم ديني را در مدرسۀ "باب الشيّخِ بغداد"، تحصيل نموده و قرآنِ معروف "زنجير زرّين" را با خط زيبايش كتابت نموده بود، چون نتوانست تحصيلاتِ ديني را به اتمام برساند، از لقب"پير" محروم گرديد.   

   پس از فوتِ والدينِ استاد، تحصيلاتِ او به مدّت چند سال متوقّف شد،  عبدالمجيد 13 ساله بود كه با توصيه و ترغيب يكي از همسايگان به نام "خليفه احمد پيروزه‌اي" ـ كه وصيت خانوادگي پدرش را براي كسبِ علوم ديني به او يادآوري نموده بود ـ تصميم به ادامۀ تحصيل گرفت و در ابتدا به راهنمائي دائيش "رحيم خياط" كه در" تختي زنگي" منزل داشت به قريۀ "كوره دره" ملك آقاي شجاع الممالك جزو دهاتكامياران رفت و در آنجا در خدمت " استاد ملا فيض الله كوره دره" تحصيلات ابتدائي را از قبيل تصريف زنجاني و يك درسِ فارسي شروع كرد و در اين روستا ، چهار ماه توقّف كرد و سپس به قريۀ "پايگلان" جزو "ژاورود" مهاجرت نمود. در آن هنگام " استاد ملا اسعد پايگلان" از استادان مسلّم علوم عربي، مدرّسِ مدرسۀ علوم ديني پايگلان بود. استاد در پايگلان شش ماه توقّف كرد سپس در اثر كمبود معيشت به قريۀ" قيطول" پشتِ كوهِ"بَمو" رفت و در مدرسۀ "شيخ حسن نقشبندي ابنِ حاج شيخ احمد شمس‌الدّين" به تحصيل پرداخت و در آنجا كتاب تصريف زنجاني و گلستان را به پايان برد، و چون در دي ماه سال 1310 شمسي، سرانِ عشاير غرب به دستور رضاخان پهلوي دستگير شدند و" شيخ حسن" نيز از آن جمله بود، مدرسۀ قيطول تعطيل شد و استاد بعد از يك سال در مصاحبتِ "ملا محمّد امين بيلوله‌اي" كه شخصي مهربان و خوش اخلاق بود به قريۀ "داري زنگنه" رفت و در آنجا در مدرسۀ "شيخ عبدالرّحمن حسيني سوله‌اي " به مدّت شش ماه تحصيل نمود، سپس همراه همان ملا محمّد امين بيلوله به قريۀ "سوله" كه يكي از مراكز مهمّ علمي و ديني بود مهاجرت كرد و حدود دو سال به طور متفرّقه در آنجا كسب دانش نمود و بعد به قريۀ " احمد برنده" رفت كه در آن هنگام مدرّس مدرسۀ احمد برنده، "استاد سيّد عبدالكريم اسكندري" بود كه از استادانِ مسلّم و دانشمندان بسيار مشهور عراق به شمار مي‌آمد. در اين هنگام استاد ملا عبدالمجيد در خدمت استاد ملا شيخ عبدالكريم احمد برنده به آموختن كتاب جاميمشغول گرديد و حدود چهار سال در قريۀ احمد برنده ماندگار شد و در اين مدّت تحصيل علوم عربي را هرچه سزاوارتر پيگيري نمود و استاد شيخ عبدالكريم نيز نسبت به ايشان،كمال عواطف و محبّت را مبذول مي‌داشت و در تربيت و تعليم او از هيچگونه كوششي دريغ نمي‌كرد و براي او يك مرّبي واقعي و يك پدر روحي و يك استاد تمام معني بود.

پس از آن استاد ملا عبدالمجيد به قريۀ "هانه سورِ" عراق رفت و در مدرسۀ "سيّد عبدالرّحيم خانقاهي" به تحصيل پرداخت، در آن زمان مدرّس مدرسۀ هانه سور، " استاد ملا حسنِ هانه سور" بود كه  مُلاعبدالمجيد در خدمت همين استاد كتاب شرح عقايد را به پايان رسانيد و مدت يكسال در هانه سور توقف كرد. آنگاه به قريۀ "عه‌بابه‌يلي" رفت و به سلك مستعدين مدرسۀ مجهّز عه‌بابه‌يلي در آمد و در خدمت" استاد شيخ بابارسول سوله‌اي"،  تفسير بيضاوي  و  تحفۀ شيخ ابن حجر را فرا گرفت. و در محضر " استاد ملا حسن عه‌بابه‌يلي" آداب و  مختصر را تدرّس و تعلّم ‌نمود و مدّت سه سال نيز در عه‌بابه‌يلي ماند و بعد از آنكه استاد شيخ بابارسول زندگي را بدرود گفت، به شهر حلبچه رفت و در مدرسۀ مسجد تكيه كه " استاد ملا محمّد عه‌بابه‌يلي" مدرّس آن بود اقامت نمود و اصول فقه و تحفه را در خدمت ايشان آموخت و يكسال نيز در حلبچه ماند و كتاب جمع‌الجوامع در اصول را در آنجا به پايان برد.

پس از آن چون قريۀ "بيارۀ شريفه" دارالإرشادِ مشايخِ نقشبندي در عراق و بلكه در تمام كُردستان بزرگترين مركز علمي و ديني بود به آن ديار رهسپار شد در آن ايّام " استاد علامه ملا عبدالكريم مدرّس" در مدرسۀ معروف و عالِم پرور " بياره" در خدمت و تحت نظارت " شيخ محمّد علاءالدين نقشبندي" مشغولِ تدريسِ علوم و معارف اسلامي‌ به شيفتگان و علاقه‌مندان بودند.

     ملا عبدالمجيد در خدمتِ استاد علامه ملا عبدالكريم مدرّس، تهذيب ‌الكلام و رسالۀ شيخ بهاء‌الدين عاملي را شروع كرد و در بياره فارغ‌التّحصيل شد و اجازۀ افتا و تدريس را  از علامه مدرّس دريافت كرد،شيخِ بياره، پس از مجاز شدنِ ملا عبدالمجيد با حضور  استاد مدرّس جشن فارغ التحصيلي او را در تابستان سال 1325 بر پا كرد  و اينگونه بود كه  استاد، رسماً با پوشيدن لباس روحانيت به كسوت " ملايي" به معناي واقعي كلمه در آمد.

مقارن همان ايّام، " استاد ملا عبدالرّحيم روحاني" مدرّس و امامِ قريۀ "دولت‌آباد" زندگي را بدرود گفته و مدرسۀ دولت آباد روانسر كه از مراكز علمي و ديني منطقه به شمار مي‌رفت تعطيل شده بود، چون استاد ملا عبدالمجيد در دورانِ تحصيل، يك محصّل مشهور و با استعداد و كوشا و فعّال بود و استادانِ مهمّ علوم عربي به امتياز و برتري و شايستگي و لياقت او اعتراف داشتند و شهرت و صَيتِ فضيلت و تبحّر او، مراكز علمي كُردستان را در بر گرفته ‌بود، ساداتِ هاشمي دولت‌آباد به ويژه " استاد سيّد طاهر هاشمي"به طور بسيار جدّي استاد ملا عبدالمجيد را به مدرسۀ دولت‌آباد دعوت كردند، استاد كه تصميم به تجرّد و ادامۀ راهِ پرفراز و نشيبِ علمي و عرفاني گرفته‌ بود ابتدا از اجابتِ اين دعوت امتناع نمود. امّا سيّد طاهر دست بردار ‌نبود. با اصرار و ابرام و مكاتبات متعدّد با او و اساتيدش و فرستادنِ پسر‌عمو و برادرِ استاد به همراهِ گروهِ دعوت كننده به‌دنبالِ وي، موجب شد تا استاد، با مراجعه به يكي از اساتيدِ مرجعِ مشورت خود به ‌نام"سيد عبد الرّحيم  هانه سور" در تصميمِ قبلي تجديد نظر نموده و دعوتِ آنان‌را براي پذيرفتنِ اين مسئوليت اجابت نمايد. در آبان ماه 1325 شمسي استاد ملا عبدالمجيد به همراه  چند طلبه كه عبارت بودند از "ملا حسن شفاعتي" خواهرزادۀ استاد ملا عبدالكريم مدرّسِ بياره، "ملا عابد دولتياري"، "ملا سعيد هويه‌اي"، "ملا مصطفي كامراني" و يك طلبۀ عراقي، از "بياره" به "دولت آباد" عزيمت نموده و در آنجا براي ترويجِ ميراثِ گرانبهايي كه پس از سال‌ها تلاش و مجاهدت به دست آورده و به خوبي در سينه و ذهنِ توانا و پويايش حفظ كرده ‌بود، رحلِ اقامت چندين و چند ساله‌ مي‌افكند كه حاصلِ اين اقامتِ ميمون و با بركت، ترويج و اشاعۀ فرهنگ و علوم اسلامي در بخشي از منطقۀ " اورامانات" بود. از همين حوزه بود كه ده‌ها طلبه، موفّق و مفتخر به دريافت " اجازه‌نامه" از دستِ استاد شدند.

      اوّلين مدرسه يا حجرۀ دولت‌آباد، انبارِ گندم قديمي‌اي بود در جوارِ "خانقاه" كه به واسطۀ  نزديكي بدانجا اغلب پاتوق دراويش و مهمان‌هاي دور و نزديك شده و اين وضعيت، مانع از انجامِ وظيفۀ اصلي استاد در مدرسۀ كوچكش مي‌شد. از اين روي، در زميني كه  سيّد طاهر براي احداثِ منزلِ مسكوني در اختيار او قرار داده بود، با همياري طلاب و تعدادي از مردمِ دولت‌آباد و مشاركتِ خيّرينِ عاقبت‌انديش، مدرسۀ مباركۀدولت‌آباد را به عنوان صدقۀ جاريه و باقياتِ صالحاتِ عمر با بركتش بنا نهاد. از آن هنگام بود كه تدريس و تعليم در نظاميۀ كوچك دولت‌آباد آغاز شد و دانش‌پژوهانِ بسياري از اين چشمۀ پاك و زلال جرعه‌ها سركشيده و از زلالِ علم و معرفت استاد سيراب گشتند.

 

ماموستا ملا عبدالمجيد و ماموستا شيخ محمّدسعيد

    در آن زمان به رسمِ اين حوزه‌هاي كوچك، طلبه‌ها خورد و خوراك روزانۀ خود را از راهِ "راتبه‌ي فه‌قي" تأمين مي‌نمودند و از اين طريق بار مسئوليتِ اجتماعي براي ادارۀ نهادِ مردمي تعليم و تربيت بر دوش روستائيان زحمتكشي قرار مي‌گرفت كه از قوت روزانۀ خود به اندازۀ وسع و تواني كه داشتند، طالبانِ علم و معرفت را با خود سهيم مي‌كردند. استاد موحّد در حجرۀ دولت‌آباد حدود  55 سال به تدريس و تعليمِ مداوم مشغول بودند و در عينِ حال در نقش قاضي‌اي عادل و مفتي احقاق كنندۀ حقوق دادخواهان و ميانجي خيرخواه جامعۀ كوچك دولت‌آباد و منطقه، خدماتِ ارزشمند بسياري را به انجام رسانيد. وي در روزگاران ملوك‌الطوايفي و تسلّط خوانين و بيگ‌زاده‌ها بر منطقه‌اي كه به سهولت حقوق مردم بي‌گناه پايمال مي‌شد با روشن نگه داشتن چراغِ مدرسۀ دولت‌آباد، علاوه‌ بر اشاعۀ فرهنگ ديني به دادخواهي و حلّ مشكلات شرعي، فقهي و خانوادگي و اجتماعي آنان مي‌پرداخت. عزّتِ نفس و شجاعتِ بي‌نظيرِ براي دفاع از مظلومان و اجراي احكامِ الهي در مقابل حكّامِ  روزگار عشايري و ايام ملوك‌الطوايفي از اوصافِ منحصر به فردِ استاد بود.

   از ويژگي‌هاي بارزي كه مي‌شود در مورد شخصيت ايشان ذكر نمود پيروي دقيق از اصول و راهي‌ كه برگزيده‌ بودند و نيز دقّت و ريزبيني و نكته‌سنجي در نشر و ترويج علوم و معارف اسلامي بود.

   استاد موحّد سرانجام پس از 104 سال عمر پُر بركت و خدمت به شريعت و سنّت، بامداد روز سه‌شنبه 11/4/1387 در دولت‌آباد جان به جانان سپرد و به ديار باقي شتافت ـ روانش شاد و راهش پر رهرو باد!

 

استاد موحد در واپسين ماه‌هاي حيات

   تعدادي از آثار استاد عبارتند از:  

1ـ منظومۀ لمحۀ رباني به زبان عربي در كلام و عقايد.

2ـ لمحۀ ربّاني به زبان كُردي در عقايد.

3ـ منظومۀ جبر و اختيار به زبان كُردي.

 4ـ رساله‌اي در تجويد به زبان كُردي.

5 ـ منظومه‌هايي در مدحِ اهل بيت و آل نبي و اشعار پراكندۀ ديگري كه اميد است در آينده به زيور طبع آراسته گردند.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. « موحّد» تخلّص شعري استاد بوده است.

مآخذ:

1. شرح حال استاد ملا عبدالمجيد مدرّس دولت آباد به قلم استاد ملا محيي‌الدّين صالحي.

2.  لمحۀ رباني؛ ماموستا عبدالمجيد موحّد نادري؛ چاپ اوّل، سنندج انتشارات پرتوبيان، صص 24 ـ 19.

ـ خبر وفات علامه در ایرنا

 

===============

 

مأخذ: نامۀ موحّد (سوگنامۀ استاد علامه عبدالمجيد موحّد نادري)،صص 5 ـ 3، به كوشش: عبدالسّتار نقشبندي، روانسر، تيرماه ۱۳۸۷ .

 

 برگرفته شده از وبلاگ علماي اهل سنّت كردستان

 

 

 


بازگشت به صفحه قبل