Deprecated: mysql_escape_string(): This function is deprecated; use mysql_real_escape_string() instead. in /home/sabaq/domains/sabaq.net/public_html/engine/classes/mysqli.class.php on line 155 مشاهده مطالب این کاربر sabagh » سبق ـ استاد شيخ محمدسعيد نقشبندي
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 26 بهمن 1389

34. شيخ عمر ضياءالدّين نقشبندی، قدّس سرّه

 

   سومين پسر شيخ عثمان سراج‌الدّين است که در شب دوشنبه 26 جمادی الاولی سال 1255 هجری قمری در ده بياره چشم به جهان گشوده و چون برادران خويش علوم متداول را در محيط گرم و عرفانی خانواده و استادان عصر فرا گرفت و در خانقاه «بياره» به امر ارشاد پرداخت.

   وی نيز دانشمندی فرزانه و سخنوری گرانمايه بود، و در زبانهای فارسی و کردی و عربی مهارت داشته و تخلص وی «فوزی» و «ضياء» هر دو بوده است. گويند هنگامی که ناصرالدين شاه برای او مقرری تعيين می‌نمايد، از قبول آن امتناع می‌ورزد و در جواب چنين می‌نگارد:

ما آبروی فقر و قناعت نمی‌بريم

با پادشه بگوی که روزی مقرّر است.

   اين عارف بزرگ در سال 1312 هجری به سنندج سفر می‌کند و از سروده های او غزلی است شورانگيز که همزمان با ورود خويش بدين شهر به رشتۀ نظم کشيده است.

شيخ ضياءالدّين مؤسس مدرسه و حوزۀ بزرگ علمي،عرفاني،ادبي بياره است كه از برگترين مراكز نشر علم بود و بسياري از فضلا و علما و ادباي اهل‌سنّت در آن تربيت شده‌اند.

   تاريخ درگذشت وی شب دوشنبه 22 شوال 1318 هجری است و آرامگاهش در نزديکی خانقاه «بياره» مطاف اهل راز است.

 

به نقل از: سلسلۀ نور

 

 

 

 

[ نظرات: 0 ] [بازدیدها: 5014]
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 26 بهمن 1389

 35. شيخ احمد شمس‌الدّين نقشبندی، قدّس سرّه

 

   وی کوچکترين پسر شيخ عثمان سراج‌الدّين است که در ششم جمادی الثانی سنۀ 1266 هجری قمری ولادت يافته و مادرش «نورشرف خاتون» نام داشته و از خاندانی اصيل و شريف بوده است.

   شيخ احمد چون ساير برادران در محيط عرفانی و کانون گرم خانواده پرورش يافته و علوم متداول و فقه و اصول را در نزد ملا احمد نوتشه‌ای و ملا حامد کاتب و ملا عبدالرّحيم مولوی فرا گرفت و نيز از محضر پدر بزرگوار و برادر ارشد خويش شيخ محمّد بهاءالدين به کسب طريقت پرداخت.

   وی تا زمان حيات پدرش در قريۀ ته‌ويلی اقامت داشته و پس از رحلت پدر در احمد آباد که در ناحيۀ قره‌داغ بر دامنۀ کوهستانهای اورامان و دشت شهرزور واقع شده است، سکنی گزيد. شيخ احمد شمس‌الدّين در سال 1299 به استانبول سفر کرد، سلطان عثماني مقدم شيخ احمد را گرامي داشت،به او پيشنهاد كرد كه در تركيه بماند،يا منصبي را بپذيرد يا مالكيت منطقه‌اي را در كردستان عراق(كه در آن زمان جزء امپراتوري عثماني بود) به عنوان هديه از سلطان پذيرا شود، شيخ نپذيرفت و سلطان هفت تار از موهاي محاسن پيامبر اكرم،صلّی الله عليه و سلّم، را به او بخشيد،شيخ اين محاسن شريف را با خود به هورامان آورد.

   شيخ شمس‌الدّين مدتي كوتاه در استانبول به ارشاد پرداخت، وي در سال 1302 راهی سفر حج شد. و سرانجام در سال 1307 هجری قمری در احمدآباد وفات يافت. جنازه‌اش را به ده ته‌ويلی حمل کرده، و در کنار آرامگاه والد ماجدش به خاک سپردند. شيخ احمد عارفي عالم، آگاه و فاضل بوده و بر برخي از كتب علمي و كلامي حاشيه‌هايي نگاشته است.

 

به نقل از: سلسلۀ نور

 

 

[ نظرات: 0 ] [بازدیدها: 4672]
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 26 بهمن 1389

 36. شيخ علی حسام‌الدّين نقشبندی، قدّس سرّه

 

    اين پير حقيقت بين، قطب عارفان و فرزند ارشد شيخ محمّد بهاءالدّين است. چنانکه گذشت مادرش «طيبه خاتون» از سادات چور مريوان بوده است.

اين پير بزرگوار در سال 1278 در قريۀ ته‌ويلی چشم به جهان گشود. و هنوز دوران کودکی را پشت سر نگذاشته بود که نيای بزرگوارش شيخ سراج‌الدّين به سرای باقی شتافت. وی قرآن را در کودکی فراگرفت و همزمان با آموختن علوم دينی مراحل طريقت را پيموده، مقامی والا يافت و چون به سن بيست سالگی رسيد پدر بزرگوارش شيخ بهاءالدّين به رحلت ايزدی پيوست، وی به جانشينی پدر برگزيده شد و در خانقاه ته‌ويلی به ارشاد پرداخت و تا شصت سال اين کار را بر عهده داشت و خانقاهش نيز در دهکده‌های «خورمال» و «باخه کون» برپا و مرکز اجتماع صوفيان و عارفان بود.

   اين شيخ بزرگوار طريقت دانشمندی پرمايه و محضرش همواره مرکز اجتماع فضلا و نام آوران جهان اسلامی بود و مسائل دشوار علمی را که حل آن برای ديگران دشوار می‌نمود، به آسانی پاسخگو و مشگل گشا بود.

وی تابستانها را گاه گاهی به ايران می‌آمد و در محل ييلاقی و خوش آب و هوای «کراويه دول» از کوهستانهای اورامان که ملک شخصی او بود، اقامت می‌گزيد و به ارشاد می‌پرداخت.

   اين وجود گرامی، يگانه فرزند مادر پارسايش بود، همسرش « فيروزه خاتون» نام داشت و سرانجام شمع وجودش در بهار سال 1358 هجری (1318شمسی) به خاموشی گرائيد و با رحلت او که از اقطاب بزرگ طريقت بود، جهان اسلام در ماتمش سوگوار شد و تربت پاکش در باخه کون توتيای چشم اهل دل است.

 

 

به نقل از: سلسلۀ نور

 

 

[ نظرات: 0 ] [بازدیدها: 4730]
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 26 بهمن 1389

 37. شيخ محمّد نجم‌الدّين نقشبندی، قدّس سرّه

 

   وی فرزند شيخ عمر ضياءالدّين بن شيخ عثمان سراج‌الدّين نقشبندی است که به سال 1280 هجری در قريۀ ته‌ويلی چشم به جهان گشوده و مادرش «سلمی خاتون» دختر محمود بيگ صاحبقران از امرای مشهور بابان و اهل سليمانيه بوده است.

   شيخ نجم‌الدّين چون ساير فرزندان خانواده در کودکی به خواندن قرآن و ساير علوم متداول پرداخت و از ملا حامد كاتب آموزش گرفت و به اتفاق برادرش شيخ علاءالدّين در خدمت عموی بزرگوار خويش شيخ محمّد بهاءالدين به کسب آداب سلوک و طريقت مشغول شد و چون عمويش چشم از جهان فروبست به همراه برادرش راهی بياره شد و در آنجا از محضر پدر بزرگوار خويش بهره‌مند گرديد و پس از درگذشت او بر مسند ارشاد نشست. شيخ نجم‌الدّين دل از بند تعلقات جهان گسسته داشت و همواره با رجال علم و ادب مصاحبت و همنشينی می‌کرد و خود نيز شاعری توانا بود و «کوکب» تخلص می‌کرد. از اوست:

جهان بی مهر و عالم در تلاطم، يار مستغنی

مرا بر آرزوهای دل خود خنده می آيد

   وی در محرّم الحرام سال 1337 هجری بيمار شده، پس از چند روز روی در نقاب خاک کشيد و در بياره نزديک آرامگاه پدر بزرگوارش به خاک سپرده شده است.

 

 

به نقل از: سلسلۀ نور

 

 

[ نظرات: 0 ] [بازدیدها: 4522]
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 26 بهمن 1389

 38. شيخ محمّد علاءالدين نقشبندی، قدّس سرّه

 

   شيخ علاءالدّين فرزند شيخ عمر ضياءالدّين است. مادرش اسماء خاتون دختر ميران آقا برادرزادۀ  شيخ عثمان سراج‌الدّين بود که نيای بزرگوار اوست.

   شيخ علاءالدّين در روز جمعه 12 ربيع الاول سال1280 هجری در قريۀ ته‌ويلی متولد شد و شش ماه از برادرش شيخ نجم‌الدّين کوچکتر بوده است.

   چنانکه گذشت وی به اتفاق برادرش شيخ نجم‌الدّين قرآن و علوم اسلامی را در محيط خانواده فرا گرفت، همزمان با تحصيلات مراتب سير و سلوک را در محضر پدر پيمود. سپس در سال 1311 هجری همراه وی به سنندج سفر کرده و مدتی در اين شهر ماندگار شد. پس از بازگشت به بياره در سال 1318 هجری چون پدر بزرگوارش دعوت حق را لبيک گفت و برادرش شيخ نجم‌الدّين در بياره بر مسند ارشاد نشست، شيخ علاءالدّين به ايران آمد در دهکدۀ «دُرود» ساکن شد و در آنجا تکيه و خانقاه ساخته به امر ارشاد پرداخت و چون شيخ نجم الدين وفات يافت، شيخ علاءالدّين به بياره باز گشت و در آنجا به ارشاد مشغول شد و سرانجام در سنۀ 1372 هجری مطابق با نوروز سال 1333 شمسی وفات يافته، در کنار مزار پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.

 

 

به نقل از: سلسلۀ نور

 

 

[ نظرات: 0 ] [بازدیدها: 6695]
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 26 بهمن 1389

   39. شيخ محمّدعثمان سراج‌الدّين ثاني، قدّس سرّه

 

   شيخ محمدعثمان سراج‌الدّين ثاني از مشهورترين مرشدان معاصر نقشبندی فرزند شيخ علاءالدّين است. وی در سال 1314 هجری قمری مطابق با سال 1275 شمسی و 1896 ميلادی در صفی آباد جوانرود کرمانشاه از عفيفه زنی به اسم «نوريجان خانم» که دختر «حاج شيخ محمّد صادق وزيری سروآباد ملقب به نايب الحکومت» بود متولد شد.

از همان سنين کودکی به همراه برادرش مولانا خالد به تحصيل علوم دينی پرداخت و از پنج سالگی در حلقۀ ختم صوفيان نيز حاضر بود. ادبيات عرب و فارسی را در مدارس دينی بياره و دُرود شريف آموخت و قرائت قرآن را از قاری مشهور مصری، شيخ مصطفی اسماعيل و تفسير قرآن را از علامه سيد حسين طاربوغی ساوجبلاغی فرا گرفت. از اساتيد بنام و مشهور شيخ می‌توان به ملا عبدالکريم خانه شوری اشاره كرد.

شيخ محمّدعثمان، در عرفان، بيشتر تحت نظر والد عارف خويش بوده، اما چنانکه خود گفته است، شيخ حسام‌الدّين هم به او نظری داشته و شيخ، بودن خود را در يک ماه رمضان با حسام الدين، از بهترين اوقات عمرخود دانسته است.

   شيخ پس از اتمام دوران تحصيل، به دستور والد ماجد خويش حضرت شيخ علاءالدين نقشبندی، قدس سرّه، به ادارۀ امور خانقاه‌ها مشغول شد. تا اينکه شيخ علاءالدين بعلت ناتوانی و کسالت، در سال 1332شمسی او را به بياره شريف باز خواند. پس از مدتی شيخ علاءالدّين در روز يکشنبه 15 رجب سال 1372 قمري دار فانی را وداع گفت و بنابر وصيت ايشان، شيخ محمّدعثمان سراج‌الدّين بر مسند ارشاد نشست.

   در سال 1378 هجری قمری مطابق 1337 هجری شمسی و 1958 ميلادی به علت آشفتگی اوضاع سياسی عراق، شيخ دوباره به دُرود ايران باز گشت و تا سال 1400 هجری قمری در کمال محبوبيت به ارشاد و راهنمائی مردم پرداخت. شيخ محمّدعثمان در اين مدت، مسافرت‌های متعددی به اطراف داشت که يکی از آنها، سفر پرخير و برکت ايشان در پائيز سال 1356 هجری شمسی به طوالش و ترکمان صحرا و ديدار وی از مريدان و دلباختگانش بود.

پس از انقلاب اسلامی ايران و به سبب آشفتگی مرزهای غربی کشور شيخ در سال 1358 هجری شمسی دوباره به بياره بازگشت. با شروع جنگ ايران و عراق، به بغداد و سپس به عمان نقل مکان کرد. مدتی مهمان اردن هاشمی بود. سپس به استانبول ترکيه هجرت کرده و تا زمان رحلت، همانجا مشغول ارشاد و راهنمائی مردم شد. وی، در ايام عمر، چند بار توفيق سفر حجاز و ادای فريضۀ حج را نيز يافته است.

   شيخ محمّدعثمان سراج‌الدّين ثانی، سرانجام پس از عمری طولانی در راه ارشاد و تربيت مريدان، در نخستين ساعات بامداد روز پنجشنبه 21 رمضان المبارک سال 1417 هجری قمری مطابق11بهمن 1375 و 31 ژانويه 1997 ميلادی در کمال آرامش جان به جان آفرين تسليم کرده و دار فانی را وداع گفت. وفات او ضايعه‌ای جبران ناپذير و حادثه‌ای دردناک در قلبهای مشتاقان و مريدان و علاقمندان وی بود. روحش شاد و يادش گرامی باد! شاعران بسياري در كشورهاي مختلف و زبانهاي گوناگون در سوگ شيخ مرثيه گفتند، برخي از اين مراثي در كتاب «بر پهنۀ ياد» گردآوري شده است.

در مه روزه، ببردش سوی خويش

قلب دلداران عرفان کرد ريش

وا اَسَف! سر رشتۀ اظهار، رفت

شيخ ما، علامۀ اعصار، رفت

   از تأليفات و آثار وی می‌توان به تفسير سورۀ تين، سراج القلوب و دو ديوان شعر به زبانهای کردی و فارسی اشاره کرد. شيخ در طب سنتی يد طولايي داشت و برای بيماری‌های صعب العلاج نسخه های ابتکاری تجويز می‌نمود.

   شيخ، پيشوايي دلسوز،خوش ذوق، عالم، اديب، شاعر، نويسنده و عارف بزرگی بود. می‌گويند: در ايام سلوک، در طول يک سال جز آب و نان چيز ديگری بر لب نمی‌نهاده است.

   ايشان غير از کردستان ايران و عراق و ترکمان صحرا و تالش، در لبنان، ترکيه، مصر، عربستان سعودی، اردن، سودان و ديگر کشورهای آسيايی، اروپايی و آفريقايي مريدان و منسوبان فراوانی دارد. شيخ محمّدعثمان جانشيني براي خويش تعيين نكرده است.

 

 

به نقل از: سلسلۀ نور

 

 

[ نظرات: 0 ] [بازدیدها: 4838]
آخرين نوشته‌ها 24 بهمن 1389

بسمه سبجانه و تعالی

 

سنيّت قنوت

 

   اخيراً شنيده مي‌شود كه برخي مي‌گويند : قنوت سنّت نيست و خواندن آن لزومي ندارد، در زير دلايل سنيّت قنوت از چند كتاب فقهي ـ به اختصار ـ  نقل شده است:

 

  1. « وَ يُسَنُّ القنوت فِي اعتدالِ ثانيةِ الصّبحِ» (منهاج)  لِلْخَبر الصّحيحِ عَن أنَس:« ما زالَ رَسولُ الله(ص) يَقنُتُ في‌الفجرِ حتّي فارَقَ الدّنيا» و نقَلَ البيهقيّ العمل بمقتضاه عن الخلفاء الأربعة و صحّ من أكثر الطرق انَّهُ (ص) فَعَلَهُ للنازِلَةِ بعدَ الرّكوعِ، فَقِسنا عليهِ هذا وَ جاءَ بِسَنَد حَسَن أنّ أبابكر و عمر و عثمان (رض) كانوا يَفْعَلونَهُ بَعدَ الرّكوعِ...


 
[ نظرات: 0 ] [ ادامۀ مطلب ] [بازدیدها: 6936]
آخرين نوشته‌ها 24 بهمن 1389

بسمه‌ سبحانه ‌‌‌و تعالی

 

وجوب حرمت نهادنِ قرآن و بزرگداشتِ آن

 

 

«... وَ يُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا ءايَاتِي وَمَا أُنذِرُوا هُزُوًا » (كهف؛ 56). 

 

« ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا ءايَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا »  (كهف؛ 106).

 

« إِنَّهُ لَقُرْءانٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ • لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون»  (واقعه؛ 79 ـ 77).

 

   در اين روزگار گروهي پديد آمده‌اند كه قرآن كريم ـ اصلِ نخست دين و كلامِ قديم و صفت ازلي خداوند ـ را ارج نمي‌نهند و گستاخي را به جايي رسانده‌اند كه مي‌گويند: « قرآن كتابي است و كاغذي و احترام آن واجب نيست ».  طرفه آن است كه در ميانِ اينان،كساني هستند كه خود را حافظ و قاري قرآن مي‌خوانند و مي‌دانند!

گويي خبر ندارند كه به چشمِ حقارت به قرآن نگريستن ـ اعاذنا الله ـ موجب كفر مي‌شود و احترام ننهادن به آن (حتّی بدون قصد استهزاء و خوارداشت) حرام است.

قرآن كريم، كلامِ قديمِ خداوند، معجزۀ جاويدان حضرت رسول(ص) و لازم الإحترام است؛ در كلامِ خداوند و در احاديث رسول(ص)،از فضيلتِ قرآن، سخن فراوان است و در كتب فقه نيز بر وجوب بزرگداشت قرآن تأكيد بسيار شده، اينك براي نمونه چند مورد نقل مي‌شود:

   ـ در آيۀ 106 سورة مباركة كهف كه در بالا نقل شده است، خداوند كساني را كه آيات او را به ريشخند مي‌گيرند كافر خوانده و به جهنّم وعده كرده است.

   ـ علّامه سيّد محمود آلوسي صاحب تفسير ارزشمند «روح المعاني» در تفسير كريمۀ: « لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون » (واقعه؛ 79)، مي‌نويسد: «... در اين كه اين آيه بر بزرگي شأن قرآن دلالت مي‌كند، شكّي نيست، و مقتضاي اين دلالت، توجّه به شأن و بزرگي قرآن است و اين توجّه و اعتناء ، در منع كردن ناپاكان از لمس قرآن منحصر نمي‌شود، بلكه مقتضي چيزهاي زيادي است مانند زياد تلاوت كردن آن و داشتن وضو براي تلاوت و اين كه شخص، در حالي كه دهانش آلوده است، قرآن نخواند، زيرا اين مكروه است، و نيز گفته شده است كه لمسِ قرآن با دستِ آلوده حرام است. و خواندنِ قرآن، در جاي پاك، و رو به قبله نشستنِ قاري با خشوع و آرامش و وقار و سر را به زير انداختن و سواك كردن براي قرائت قرآن و با تأمل و تدبّر خواندن و گريستن و خود را به گريه زدن و نيكو كردن صدا در قرائت و اين كه قرآن را وسيلۀ معيشت دنيوي قرار ندهد(از جملۀ آداب است) و نيز ...

 

[ نظرات: 0 ] [ ادامۀ مطلب ] [بازدیدها: 6509]
آخرين نوشته‌ها 21 بهمن 1389

بسمه سبحانه و تعالی

 

 اطّلاعِ پيامبر (ص) از وقايعِ آينده و پيشگوييهاي آن حضرت

 

پيامبر عظيم‌الشّأنِ اسلام(ص) در طولِ عُمرِ پُر بركتشان برخي از وقايع آينده و مسائل غيبي را ـ به مناسبتهاي مختلف ـ براي ياران وفادارشان بيان فرموده‌اند؛علّامۀ محقّق و دانشمندِ بزرگ اهل سنّت قاضي ابي‌الفضل عياض اليحصبي(متوفاي544 هـ.) در كتابِ ارزشمندِخويش «الشّفا بتعريف حقوق سيّدنا المصطفي(ص) » در بخشِ « ما اطّلع عليه من الغيوب و ما يكون» مي‌فرمايد: « احاديثي كه در اين باب وجود دارد،دريايي است بيكران كه قعرِ آن ناپيداست و اين از جملۀ معجزات قطعي آن حضرت است كه اخبار آن به صورت تواتر به ما رسيده و كثرت راويان و همساني معاني اين احاديث به اطّلاع آن حضرت(ص) بر غيب دلالت مي‌كند.امام ابوبكر محمد بن الوليد الفهري براي ما روايت كرد از... (در كتاب اسم همۀ راويان آمده است) حذيفه (رض) كه گفت:« رسول خدا (ص) درجايي ميان ما ايستاد و همۀ چيزهايي را كه از آن زمان تا قيامت روي مي‌دهد، براي ما بيان فرمود و هيچ چيزي را ترك نكرد، و هركس آن سخنان را حفظ كرد در خاطرش باقي ماند و هركس آن را به ذهن نسپرد فراموشش كرد، و اين يارانِ من آن سخنان را مي‌دانند و هرگاه واقعه‌اي رخ مي‌دهد،كسي كه قبلاً خبر وقوع آن را از پيامبر (ص) شنيده است سخن آن حضرت را در آن مورد به ياد مي‌آورد، همچنانكه انسان كسي را كه در گذشته يك بار ديده است اگر پس از مدتي دوري دوباره او را ببيند، بازمي‌شناسد.» آنگاه،حذيفه گفت:« نمي‌دانم يارانِ من آن سخنان را فراموش كرده‌اند يا خود را به بي‌خبري مي‌زنند،به خدا سوگند! رسول خدا (ص)  ـ در حالي كه بيش از سيصدنفر در خدمت او بودند ـ  نام، نام پدر و نام قبيلۀ تمام رهبران فتنه‌ها وآشوبهايي را كه از آن زمان تا پايان دنيا به وقوع مي‌پيوندد براي ما بيان فرمودند»، ابوذر (رض) نيز گفت:« پيامبر (ص) از ميان ما رفتند درحالي كه در زمانِ حياتشان، هيچ پرنده‌اي در آسمان نمي‌پريد مگر اينكه آن حضرت دربارۀ آن، علمي، به ما مي‌آموختند.» صاحبان [كتب] صحيح و ائمۀ حديث، احاديثي را روايت كرده‌اند كه در آنها پيامبر (ص) به اصحاب خود خبر داده‌اند از تحقّق وعده‌هايي كه به آنها داده بودند، و از پيروزي ايشان بر دشمنانِ خود و فتح مكّه و بيت‌المقدس و يمن و شام و عراق،و از امنيّتي كه در آن، زن، مي‌تواند بدون ترس از غير خدا از حيره به مكّه سفر كند. پيغمبر خدا (ص)، همچنين يارانِ خويش را، از جنگ در مدينه و فتحِ خَيْبَر به دست علي(رض) در فرداي روزِ جنگ، با خبر كرده‌اند، و دربارۀ آن بخشهايي از دنيا كه خداوند براي امّتش مسخّر مي‌كند، و از نعمت‌ها و خوشيهاي دنيوي كه براي مسلمانان فراهم مي‌شود و از اينكه آنان گنجهاي پادشاهان ايران و روم را ميانِ خود تقسيم مي‌كنند و از فتنه‌ها و اختلافاتي كه ميانِ امّت به وجود مي‌آيد و از اينكه آنان نيز به پيمودن راه امّتهاي پيش از خود[يهود و نصاري] مي‌پردازند و هفتاد و سه فرقه مي‌شوند كه تنها يك فرقۀ آنها ناجيه است؛ براي اصحابِ كرام سخن گفته‌اند. و نيز فرموده‌اند ...

[ نظرات: 0 ] [ ادامۀ مطلب ] [بازدیدها: 11471]
اساتيد و مشايخ » اساتيد 20 بهمن 1389

" استاد ملا عبد المجيد نادري تبار" كه بعد‌ها هنگام تعويض شناسنامه ـ  به وسيلۀ يكي از طلبه‌هايش ـ  نام خانوادگي او به "موحّد" تغيير يافت (1) ؛ در سال 1283 شمسي در قريۀ "پيروزه" از توابع شهرستانجوانرود و در خانوادۀ يكي از نوادگان" پيرميكائيل دوداني" به نام " باويس" فرزند " فقيه محمود"، پا به عرصۀ وجود نهاد. خانوادۀ استاد يك خاندان روحاني بود كه در ميان "عشايرِ ندري" مقامِ پيشوايي ديني داشته و داراي امتياز علمي بودند.
   وي در سن 6 يا هفت سالگي تحصيلات ابتدايي را نزدِ پسرعمويش "استاد ملا احمد ندري پيروزه" آغاز كرد و به آموختنِ قرآن و برخي از كتابهاي فارسي و كُردي از قبيل گلستان و اسماعيل نامه و بيا داود و روله بزاني پرداخت.
    عبد المجيد در سن دوازده ‌سالگي به فاصلۀ يك هفته، ابتدا مادر و سپس پدر خود را در "شيخ روزين" از دست داد و سرپرستي وي را برادر ارشدش"حاج كريم" به عهده گرفت.

استاد موحد در واپسين ماه‌هاي حيات   در همان سال، خانوادۀ استاد به دلايلي، املاكِ موروثي‌ خود را در روستا‌هاي"پيروزه" و " گولان" ـ كه از زمان" پبر ميكائيل" نسل اندر نسل در اختيار آنها قرار داشت ـ از دست دادند.
   از زمانهاي  گذشته در خانوادۀ پير ميكائيل چنين مرسوم بود كه اگر فرزندان ذكورِ خانواده از تحصيل و تكميل علوم ديني سرباز زند از ارثِ پدري محروم و يا اگر چنانچه در آينده فردي عالم و صالح نباشد لقب خانوادگي" پير" از وي بازپس گرفته شود؛ به همين دليل پس از " پير محمّد" جدّ پدري استاد، با وجود آنكه پسرش فقيه محمود سالها علوم ديني را در مدرسۀ "باب الشيّخِ بغداد"، تحصيل نموده و قرآنِ معروف "زنجير زرّين" را با خط زيبايش كتابت نموده بود، چون نتوانست تحصيلاتِ ديني را به اتمام برساند، از لقب"پير" محروم گرديد.  
   پس از فوتِ والدينِ استاد، تحصيلاتِ او به مدّت چند سال متوقّف شد،  عبدالمجيد 13 ساله بود كه با توصيه و ترغيب يكي از همسايگان به نام "خليفه احمد پيروزه‌اي" ـ كه وصيت خانوادگي پدرش را براي كسبِ علوم ديني به او يادآوري نموده بود ـ تصميم به ادامۀ تحصيل گرفت و در ابتدا به راهنمائي دائيش "رحيم خياط" كه در" تختي زنگي" منزل داشت به قريۀ "كوره دره" ملك آقاي شجاع الممالك جزو دهاتكامياران رفت و در آنجا در خدمت " استاد ملا فيض الله كوره دره" تحصيلات ابتدائي را از قبيل تصريف زنجاني و يك درسِ فارسي شروع كرد و در اين روستا ، چهار ماه توقّف كرد و سپس به قريۀ "پايگلان" جزو "ژاورود" مهاجرت نمود. در آن هنگام " استاد ملا اسعد پايگلان" از استادان مسلّم علوم عربي، مدرّسِ مدرسۀ علوم ديني پايگلان بود. استاد در پايگلان شش ماه توقّف كرد سپس در اثر كمبود معيشت به قريۀ" قيطول" پشتِ كوهِ"بَمو" رفت و در مدرسۀ   "شيخ حسن نقشبندي ابنِ حاج شيخ احمد شمس‌الدّين" به تحصيل پرداخت و در آنجا كتاب تصريف زنجاني و گلستان را به پايان برد، و چون در دي ماه سال 1310 شمسي، سرانِ عشاير غرب به دستور رضاخان پهلوي دستگير شدند و" شيخ حسن" نيز از آن جمله بود، مدرسۀ قيطول تعطيل شد و استاد بعد از يك سال در مصاحبتِ "ملا محمّد امين بيلوله‌اي" كه شخصي مهربان و خوش اخلاق بود به قريۀ "داري زنگنه" رفت و در آنجا در مدرسۀ "شيخ عبدالرّحمن حسيني سوله‌اي " به مدّت شش ماه تحصيل نمود،...

[ نظرات: 0 ] [ ادامۀ مطلب ] [بازدیدها: 12253]
[<<]  [1 ... 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14]  [>>]